تجمع کمسابقهی هزاران کارگر پیمانکاری پارس جنوبی در عسلویه ــ که با وجود مسدودسازی مسیرها و فشارهای امنیتی، نهایتاً به راهپیمایی گسترده تا فرمانداری انجامید ــ نشان داد که نیروی واقعی و تعیینکننده در صنعت نفت، خودِ کارگران هستند؛ نه پیمانکاران، نه مدیران و نه تشکلهای رسمی و حکومتی.
در مطالبهنامههای منتشرشده از سوی تشکلهای «مجاز»، فهرستی از خواستههای مهم کارگران دیده میشود: اصلاح طبقهبندی مشاغل، اجرای طرح اقماری دو به دو، تعیین تکلیف رانندگان، بهبود ایمنی، پرداخت حق کمپ و تأمین ایابوذهاب هوایی. اما محوریترین و مادرِ همهی مطالبات ــ یعنی حذف شرکتهای پیمانکاری و قراردادهای واسطهای ــ عمداً از صورتمسئله کنار گذاشته شده است.
۱) حذف مطالبهٔ اصلی؛ اقدامی هدفمند
پیمانکارها تنها «واسطه اقتصادی» نیستند؛ بلکه ابزار ساختاریِ مدیریت ارزانِ نیروی کار، نابودی امنیت شغلی، جلوگیری از سازمانیابی مستقل و ایجاد قطببندی میان کارگراناند.
تا زمانی که کارگران قرارداد مستقیم با کارفرمای اصلی (شرکت نفت و مجموعههای مادر) نداشته باشند، هیچیک از خواستههای دیگر پایدار و تضمینشده نخواهد بود.
نادیدهگرفتن این مطالبه از سوی تشکلهای حکومتی اتفاقی نیست؛ این نهادها برای کنترل اعتراض و کاهش سطح خواستهها، عمداً سمتِ مطالبات کمهزینهتر میروند.
۲) تحرک اجباری تشکلهای رسمی؛ نتیجهٔ فشار میدانی، نه ارادهی خودشان
این تشکلها در شرایط عادی نه توان، نه اراده و نه تمایل به سازماندهی تجمعاتی در این ابعاد دارند. اگر امروز وارد میدان شدهاند، به دلیل فشار عظیم بدنهی کارگری است. هدفشان نه تقویت اعتراض، بلکه هدایت و مهار آن در محدودهی قابلهضم برای دولت، پیمانکاران و بلوکهای قدرت اقتصادی است.
۳) استفاده ابزاری از قدرت کارگران در نبردهای جناحی
ساختارهای حکومتی میکوشند تا در کنار فعالیتهای پلیسی برای سرکوب فعالین مستقل کارگری، کنترل خود بر اعتراضات کارگری را از طریق تشکلهای دستساز حکومتی به وجهالمصالحهی رقابتهای درونحکومتی تبدیل کنند:
از یکسو مطالبات را پایین میکشند و از سوی دیگر ادعای «پیگیری رسمی» را علم میکنند تا اعتراض را از معنا تهی و قابل مدیریت کنند.
این الگو سالهاست در نفت، پتروشیمی، فولاد، کشتوصنعت و مخابرات تکرار میشود.
اما دامنهی محرومیت، شکاف درآمدی، سقوط معیشت و تجربهی بیپاسخگویی مزمن به جایی رسیده که این روش دیگر کارایی گذشته را ندارد. اعتراضات بزرگ اخیر نشان میدهد سرریز خشم و مطالبات انباشته، هر سازوکار کنترلشده را بیاثر خواهد کرد.
۴) ضرورت ورود رهبران واقعی کارگران به میدان
رشد اعتراضات میدانی و هماهنگی گستردهی کارگران پارس جنوبی نشان داده است که زمینههای واقعی برای سازمانیابی مستقل وجود دارد.
اما برای جلوگیری از مصادره و انحراف اعتراضات، نیاز است:
• رهبران مؤثر و معتمد بدنهی کارگری آشکارا درباره نقش مخرب پیمانکاران و تشکلهای وابسته روشنگری کنند؛
• اعلام شود که بدون حذف پیمانکاری، هیچ مطالبهای جزئی یا زیربنایی محقق نخواهد شد؛
• مسیر اعتراضات به سمت تشکلیابی مستقل، دموکراتیک و برآمده از اراده خود کارگران هدایت شود.
بدون این استقلال، هر موج اعتراضی ــ حتی اگر بزرگ باشد ــ میتواند به کانالهای بیخطر و کنترلشده منحرف شود.
۵) نتیجهگیری
تجمع امروز کارگران پیمانکاری در پارس جنوبی یک رویداد معمولی نبود؛ نشانهای از تغییر توازن نیرو در صنعت نفت است.
اما این تغییر تنها زمانی به نتیجه خواهد رسید که:
• مطالبهٔ مادر یعنی حذف پیمانکاری در مرکز اعتراض قرار گیرد؛
• کارگران نیروی خود را از کنترل تشکلهای حکومتی خارج کنند؛
• رهبران واقعی جنبش کارگری وارد میدانِ سازماندهی و روشنگری شوند؛
• و اعتراضات گسترده به تشکلیابی مستقل و پایدار پیوند بخورد.
قدرتی که امروز در خیابانهای عسلویه دیده شد ــ قدرت چند هزار کارگر متحد ــ اگر در ساختارهای مستقل و پاسخگو تثبیت شود، میتواند نهفقط پیمانکاری، که کل مناسبات ناعادلانهی کار در نفت و گاز را به چالش بکشد.
هیئت تحریریه “پژواک کار ایران”











