پژواک کار ایران (آزمایشی)

بازتاب صدای نیروی کار و مسائل مرتبط با جنبش کارگری ایران

مرگ و اعتراض؛ صدای خاموش طبقه‌ای که حاکمیت نمی‌خواهد بشنود

از سکوی نفتی تا معدن زغال، از چاله آسانسور تا سفرهٔ خالی، روایت امروز کارگران ایران

در روزی که گذشت، گزارش‌هایی از ده نقطه جغرافیایی متفاوت منتشر شد؛ از استان گلستان تا بوشهر، از سبزوار تا عسلویه. نقطه‌ی اشتراک همه این خبرها، نه مکان بود، نه شغل، نه حتی شدت فاجعه. آنچه همه‌ی این رویدادها را به هم پیوند می‌زند، ساختار ستم‌گسترِ بی‌حقوقی طبقه کارگر ایران است؛ ساختاری که مرگ را عادی، خودکشی را قابل درک، و اعتراض را بی‌اثر کرده است.

از خودکشی کارگر شرکت صدرا در سکوی Q4 بر اثر ماه‌ها بی‌حقوقی، تا مرگ دردناک «مجتبی سعدی» در دستگاه آجرسازی کارخانه پی‌دژ کردکوی؛ از انفجار مین و جان‌باختن یک سوخت‌بر، تا کارگری که در سبزوار به درون چاله آسانسور سقوط کرد. این‌ها همه سوانح نیستند؛ این‌ها نظام‌مندترین قتل‌هایی هستند که بدون قاتل، هر روز تکرار می‌شوند.

در همان روز، کارگران بازنشسته آموزش‌وپرورش سال ۱۴۰۰ در تهران تجمع کردند؛ می‌گویند ۴۶ ماه گذشته اما هنوز نیمی از معوقات‌شان پرداخت نشده. در جنوب، در دل صنعت گاز کشور، کارگران رسمی در سکوهای عملیاتی POGC، سایت‌های کنگان و پالایشگاه‌های عسلویه تجمع کردند؛ از نابرابری دستمزد، سوءاستفاده از صندوق بازنشستگی و قوانین اجرا‌نشده فریاد زدند.

در خوزستان، کارگران شهرداری شادگان چاره‌ای نداشتند جز پهن‌کردن سفره‌ای خالی مقابل شهرداری. اقدامی نمادین، اما واقعی‌تر از هر شعار و پلاکارد؛ سفره خالی، سند فقر کارگری است که نه در جنگ، نه در قحطی، بلکه در دل «برنامه توسعه» و «بودجه ملی» گرسنه مانده است.

در البرز شرقی، دو هزار کارگر معدن زغال‌سنگ ماه‌هاست بیمه ندارند؛ دفترچه‌ها باطل، بیمه تکمیلی قطع، و هزینه‌های درمانی غیرقابل وصول. یکی از کارگران برای درمان حمله قلبی، ۵۱ میلیون تومان از جیب هزینه کرده. او زنده مانده؛ اما معلوم نیست کدام نهاد قرار است زندگی را برایش ممکن کند.

در تهران، آتش‌سوزی یک کارگاه نجاری در خیابان انقلاب به واحدهای مسکونی سرایت کرد. اما مسئله فقط شعله‌ها نبود؛ مسئله، محیط‌های کار ناایمنی است که به وقت حادثه، دولت فقط مهار آتش را گزارش می‌کند، نه علل آن را. و در فولاد دشتستان، سقوط یک غلتک جان استادکار ۶۰ ساله‌ای را گرفت که سال‌ها تخصصش را به صنعت این کشور فروخته بود.

طبقه‌ای که دیگر صدایش شنیده نمی‌شود، فقط تصویرش می‌ماند

این ۱۰ خبر، تنها یک روز از زندگی کارگران ایران بود. کارگرانی که به تعبیر خودشان، «اگر هم فریاد بزنند، کسی نمی‌شنود؛ پس یا می‌میرند، یا سکوت می‌کنند.»

در شرایطی که ثروت کشور از میادین گازی و صادرات نفتی جاری است، و مسئولان با بودجه‌های میلیاردی، همایش‌های شکوه مقاومت برگزار می‌کنند، هزاران کارگر رسمی، قراردادی، روزمزد، بازنشسته و سوخت‌بر، همچنان درگیر ساده‌ترین نیازهای اولیه‌اند: دستمزد، بیمه، امنیت جانی و کرامت انسانی.

آنچه امروز در سکوی نفتی، در معدن زغال، در کارخانهٔ آجر، در پروژهٔ ساختمانی، و بر سفرهٔ خالی شهرداری شادگان دیده‌ایم، نه استثنا که قاعده است.
این گزارش، یک هشدار نیست. این گزارش، آینه‌ای‌ست از آن‌چه حاکمیت عامدانه نمی‌بیند.

تهیه‌شده در «پژواک کار ایران»

ما در تلاشیم بستری برای جنبش کارگری ایران فراهم کنیم که علاقمندان بتوانند مطالب، تجربه‌ها و دیدگاه‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. شما می‌توانید عکس‌ها، فیلم‌ها، یادداشت، اخبار و گزارش‌های خود را برای ما ارسال کنید و در تقویت این حرکت سهیم باشید. اطلاعات بیشتر…

دنبال کنید:

پژواک کار ایران (آزمایشی)

بازتاب صدای نیروی کار و مسائل مرتبط با جنبش کارگری ایران