امروز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، مجموعهای از اخبار و گزارشها از سراسر کشور، تصویری روشن از عمق بحرانهایی ارائه میدهد که کارگران، معلمان، کولبران و ساکنان مناطق محروم با آن دستوپنجه نرم میکنند؛ بحرانی که نه طبیعی، بلکه حاصل سیاستهای سازمانیافتهی فقر و سرکوب است.
در غرب کشور، یک کولبر به نام برزان صالحی در مرز بانه هدف گلوله نیروهای نظامی قرار گرفت و جان باخت؛ نمونهای دیگر از برخوردهای مرگبار با قربانیان فقر ساختاری. در همین روز، یک کارگر دامدار در گیلانغرب هنگام چرای دام، به دلیل ناایمنبودن محیط کار، در استخر یک کارگاه غرق شد و جان خود را از دست داد.
از سوی دیگر، در باتلاقهای آبادان، سه تن از کارکنان شرکت اکتشاف نفت دچار حادثه شدند که یکی از آنان جان باخت. در همین حال، در ترکیه، فیصل راستگو، کارگر مهاجر ایرانی که تنها سه روز پیش برای کار به این کشور رفته بود، در اثر سقوط از ساختمان جان داد؛ مصداقی از روند مهاجرت اجباری کارگران به مشاغل فاقد هرگونه حمایت و ایمنی.
در جنوب کشور، کارگران ابنیه فنی راهآهن همچنان مجبورند در دمای بالای ۵۰ درجه کار کنند، بیآنکه مشمول تعطیلیهای اضطراری یا مزایای جبران سختی کار باشند. همزمان، در فولاد سیادن ابهر، حدود ۵۰ کارگر پس از اعتراض به حقوق معوقه، از ورود به محل کار منع شدند؛ اقدامی غیررسمی برای سرکوب مطالبهگری.
در حوزهی بازنشستگی، گزارشها از تغییرات جدید حاکی از افزایش سنوات بازنشستگی است؛ اقدامی برای جبران ورشکستگی صندوقها از جیب کارگران، درحالیکه علت اصلی بحران، دستاندازی دولت به این صندوقهاست.
از سوی دیگر، معلمان نیز در امان نیستند: علیرضا مرداسی، معلم اهوازی، در پی اتهامات امنیتی، به دو بار اعدام محکوم شده است. گزارشها حاکی از شکنجه، عدم دسترسی به وکیل و فقدان دادرسی عادلانه است؛ سازوکاری که هر اعتراض مدنی را به «افساد فیالارض» تعبیر میکند.
در حوزه خدمات عمومی نیز مردم از فشار رها نیستند: تجمعات اعتراضی در میرجاوه، خشکبیجار و چهاردانگه، نشان میدهد که قطعیهای مکرر آب و برق، گذرگاههای مرزی بستهشده و سیاستهای ضدمعیشتی، زندگی را برای مردم به مرز انفجار رساندهاند.
حتی تشکلهای حکومتی مانند انجمن کارگری مخابرات نیز ناچار به اذعان به وخامت اوضاع شدهاند و نسبت به وضعیت قراردادهای بیمه تکمیلی و خلف وعدههای کارفرمایان هشدار دادهاند.
این اخبار، بار دیگر نشان میدهند که در جمهوری اسلامی، نه جان کارگران ارزش دارد، نه زندگی معلمان و نه صدای مردم معترض. تنها راه برونرفت از این وضعیت، تشکلیابی مستقل، سراسری و متحد کارگران و مزدبگیران است؛ برای توقف این ماشین سرکوب، استثمار و تخریب زندگی.










